گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 73
خصومت دیرینه مسیحیت غرب با اسلام و پیامبر(ص)- قسمت اول








موفقیت چشمگیر و تأثیر شگفتآور اسلام بر اذهان انسانها و پیشرفت سریع در قارة اروپا باعث شد که دانشمندان اروپایی که
اکثراً کشیش بودند، براي تحریف آموزههاي اسلام و جلوگیري از نفوذ آن در بین مسیحیان اروپا از آغاز ظهور اسلام، این اتهام را
صفحه 48 از 64
وارد سازند که اسلام دین شمشیر بوده است. اشاره: در طول یک هزار سال گذشته بعد از آغاز جنگهاي صلیبی علیه اسلام،
مطالعات اسلامشناسان غربی با انگیزه و روحیۀ صلیبی و اسلامستیزي حاکم بر جوامع غربی صورت گرفته است. این روحیه سبب
سردرگمی آنان در بررسی زندگانی پیامبر اعظم(ص) و منابع اسلام شده است. در این مقاله با استفاده از منابع لاتین که
اسلامشناسان غربی دربارة اسلام و زندگانی پیامبر(ص) تألیف نمودهاند اهداف سیاسی و فرهنگی آنها براي توهین به ساحت
مقدس پیامبر اعظم(ص) مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. سرعت فوق العادهاي که به واسطۀ آن، دین اسلام، جهان را فرا گرفت
یکی از شگفتانگیزترین پدیدهها در تاریخ ادیان و جهان است. هنوز یک قرن به طور کامل سپري نشده بود که نداي اسلام بر
اکثر اقلیمهاي جهان طنین افکند و امپراتوريهاي روم و ایران به دست فرزندان اسلام در هم شکسته، تار و مار شدند. مسیحیت
قرنها خود را در گوشه و کنار در مناطق خاورمیانه پنهان ساخته، ابعاد فراوانی از شرك و بتپرستی را تا حدّ زیادي در خود جذب
نموده بود و فقط توانست در سال 313 میلادي در میان آیینهاي جهان سربرافرازد. زمانی امپراتور مشرك روم به نام کنستانتین
337 م) آیین مسیحیت را رسماً پذیرفت که آیین بتپرستی و شرك را در خود جذب کرده بود. امپراتور کنستانتین در سال - 247)
متشکّل از 318 اسقف را بر عهده داشت و اعتقادنامۀ رسمی کلیسا و مسیحیت Council of Nicaea « شوراي نیقیه » 325 ریاست
را به تصویب رسانید. بعد از مسیحی شدن امپراتور روم، با قدرت نظامی این امپراتوري، مسیحیت در اروپا گسترش یافت. آغاز
ایجاد شبهات علیه اسلام موفقیت چشمگیر و تأثیر شگفتآور اسلام بر اذهان انسانها و پیشرفت سریع در قارة اروپا باعث شد که
دانشمندان اروپایی که اکثراً کشیش بودند، براي تحریف آموزههاي اسلام و جلوگیري از نفوذ آن در بین مسیحیان اروپا از آغاز
ظهور اسلام، این اتهام را وارد سازند که اسلام دین شمشیر بوده، به وسیلۀ شمشیر و در پناه آن گسترش یافته است. بدینسان کلیسا
با ایجاد تنفّر شدید علیه اسلام و مسلمانان و به بهانۀ اشغال سرزمین فلسطین، هشت جنگ طولانی به نام جنگهاي صلیبی
را در سالهاي ( 1096 1291 م) بین لشکرهاي مهاجم مسیحی از اروپا و مسلمانان در خاورمیانه به راه انداخت. با (crusades)
آغاز رقابت، توسعۀ بازرگانی و تجارت در بین کشورهاي استعمارگر اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه، پرتغال و هلند در اوایل قرن
هفدهم میلادي، این کشورهاي استعمارگر اروپایی با سه حکومت قدرتمند مسلمانان؛ شامل سلاطین عثمانی در ترکیه و شرق اروپا،
حکومت صفوي در ایران و سلاطین گورکانیان در شبه قارة هند روبهرو شدند و این سرآغاز رویکرد به مطالعات آکادمیک دربارة
اسلام و مسلمانان در اروپا با پشتیبانی و حمایت حکومتهاي استعمارگر اروپایی در کشورهاي خود گردید. این مطالعات که محور
معرفی (Orientalism) « شرقشناسی » اصلی آن اسلام و مسلمانان بودند، به جاي نامگذاري با عنوان اسلامشناسی، به عنوان
انگلستان تأسیس « دانشگاه آکسفورد » و در سال 1636 در « دانشگاه کمبریج » گردید. کرسی مطالعات اسلام در سال 1632 در
گردید. از آغاز، مبناي مطالعات دربارة اسلام و مسلمانان از سوي اروپاییان، ایجاد اقتدار فکري و سلطۀ سیاسی و اقتصادي غرب بر
در « پروفسور ادوارد سعید » . شرق بوده و از این رو داراي اهمیت فراوان و موقعیت استراتژیک براي دولتمردان اروپا بوده است
مقدمۀ کتاب معروف خود، شرقشناسی به بحث دربارة این واقعیت پرداخته است. 1 آغاز تهاجم نظامی و فرهنگی علیه مسلمانان با
ظهور اسلام در خاورمیانه، مسیحیت در این منطقه به یک اقلیت محدود تبدیل شد و هشت جنگ صلیبی از جانب اروپاي مسیحی
در مدت دو قرن براي تسخیر مناطق مسلماننشین خاورمیانه به شکست انجامید و در سال 1187 بیتالمقدّس و فلسطین توسط
از اشغال صلیبیون اروپایی آزاد گردید. در سال 1453 ترکان عثمانی شهر قسطنطنیه، مرکز کلیساي روم شرقی، « صلاحالدین ایوبی »
و مسیحیت ارتدوکس را فتح نمودند و مناطق وسیعی در اروپاي شرقی در قلمرو ترکان عثمانی قرار گرفت. با آغاز تجدید حیات
علمی و ادبی (رنسانس) 2 در اروپا که به کنار گذاشتن کلیسا از مراکز قدرت و سکولار نمودن جوامع اروپایی انجامید، مطالعات
دربارة اسلام با محوریت مطالعه پیرامون زندگانی پیامبر اکرم(ص)، بر مبناي اصول سکولار حاکم بر مطالعات خاورشناسی در اروپا
انجام گرفت. در آن برهه، بریتانیا و فرانسه بسیاري از مناطق جهان اسلام را با قدرت نظامی اشغال کرده و مستعمرة خود قرار داده
صفحه 49 از 64
بودند؛ مناطقی که از نظر وسعت و جمعیت، چند برابر سرزمین و جمعیت این دو کشور استعمارگر اروپا بود. در سال 1795 در
کمپانی هند » تأسیس گردید. پیشتر (silvester de sacy) « سیلوستر دي ساسی » 3 به ریاست « دانشکدة زبانهاي شرقی » پاریس
4 را در سال 1784 تأسیس کرده « جامعۀ آسیایی بنگال » بریتانیا براي اشغال شبه قارة هند و خارج کردن آن از دست مسلمانان « شرقی
« ارنست رینان » . بر عهده داشت (sir William Jones) « سر ویلیام جونس » بود و مدیریت آن را اسلامشناس معروف انگلیسی
از شرقشناسان برجستۀ انگلستان، شرقشناسی و (Edward Willieam Lane) « ادوارد ویلیام لین » و (Earnest Renan)
مطالعه دربارة اسلام را در راستاي برآورده نمودن خواستههاي قدرت استعمارگر بریتانیا دنبال کردند و به گفتۀ نویسندة معروف
ادبیات انگلیسی از آمریکا پروفسور ادوارد سعید شرقشناسی یعنی شناختن جوامع شرقی براي زیر نفوذ قرار دادن و سپس اشغال
کردن این جوامع 5. در سال 1830 زمانی که کشور اسلامی الجزایر در شمال آفریقا به دست امپراتور فرانسه ناپلئون اشغال شد،
تعداد زیادي از اسلامشناسان فرانسوي وي را در این عملیات نظامی به عنوان مشاور همراهی میکردند. تعصب عمیق میسیونرهاي
مسیحی علیه پیامبر اعظم(ص) پس از آغاز جنبش رنسانس در اروپا، این جوامع با مبارزة علنی علیه نفوذ سیاسی و اجتماعی کلیسا،
کاملًا سکولار شده بودند، لیکن مطالعات دربارة اسلام به ویژه دربارة پیامبر اعظم(ص) بیشتر توسط میسیونرهاي مسیحی که تعصّب
عمیقی علیه اسلام و پیامبر اعظم(ص) داشتند، انجام میگرفت. آنها براي تحریف تعالیم اسلام و زندگانی پیامبر اعظم(ص) نهایت
،« دانکن بلاك مک دونالد » ،« لویی ماسینیون »: تلاش خود را به کار میگرفتند. از جمله میسیونرهاي معروف مسیحی میتوان از
اسقف » ،« سی. دي. فوکو » ،« م.ا.پالاسیوس » ،« هانري لامسن » ،« ساموئل زوئه مر » ،« اسنوك هاروگرونج » ،« اسقف مونتگمري وات »
نام برد. دانکن بلاك مک دونالد (م 1943 )، میسیونر مسیحی متولد اسکاتلند که زندگی « اسقف سر ویلیام مویر » و « کینت کراگ
خود را در آمریکا گذراند در کتاب خود، سیماي اسلام اظهار میدارد: اسلام با هجوم و نفوذ تمدن غرب به زودي متلاشی
خواهد شد و میسیونرهاي مسیحی وظیفه دارند که مسلمانان جهان را مسیحی نمایند. 6 در همین کتاب، وي به میسیونرهاي مسیحی
7«. به اسلام و محمد(ص) مستقیماً حمله نکنید، فقط بگذارید که ایدههاي جدید، اساس اسلام را نابود کنند » توصیه مینماید که
یکی دیگر از میسیونرهاي معروف اسکاتلندي اسقف مونتگمري وات، استاد برجستۀ اسلامشناسی در دانشگاه ادینبورگ است که
در کتاب خود، محمد(ص) در مدینه مینویسد: ظاهر میشود که محمد(ص) کوشش نموده اسلام را در قالب دین یهود به وجود
اگر یهودیان با محمد(ص) کنار میآمدند اسلام فقط به عنوان یکی از فرقههاي یهود ظاهر » آورد. 8 وات اصرار میکند که
9 در حقیقت اسلامشناسان میسیونر مسیحی فقط یک هدف را تعقیب میکنند و آن اینکه نبوت پیامبر اعظم(ص) و «. میگردید
قرآن مجید را به عنوان وحی الهی تکذیب نمایند. 10 چنانکه یاد شد، میسیونرهاي مسیحی مطالعات دربارة اسلام را براي شناخت
این دین انجام نمیدهند و مقصد آنان تنها بیاعتبار کردن اسلام است. اسلامشناسی در چهار قرن گذشته در کشورهاي اروپایی با
هدف سلطۀ نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادي بر جهان اسلام انجام شده است و اسلامشناسان یهودي و مسیحی اروپایی با
پژوهشهاي خود کوشیدهاند تا سلطۀ استعمارگران اروپایی بر جهان اسلام را مشروعیت بخشند. 11 از این رو اسلامشناسان در اروپا
دانست که براي تأمین منافع امپریالیسم، دوست یکدل و همزبان « فرزندان قدرتهاي امپریالیستی اروپا » و آمریکا را میتوان
قدرتمندان و استعمارگران اروپایی بودند. با گسترش مطالعات اسلام، استعمارگران بهتر میتوانستند نقاط قوّت و ضعف مسلمانان
را شناسایی کرده، سلطۀ خود را بر آنها استحکام بخشند. در واقع، هدف اسلامشناسی در جهان غرب، هموار کردن هر چه بیشتر
زمینۀ استعمار کشورهاي اسلامی و مسلمانان بوده است. از آغاز، مطالعات آکادمیک دربارة اسلام در اروپا بر این قاعدة کلی که
استوار بوده است و در این مأموریت، خاورشناسان سکولار و میسیونرهاي مسیحی به سان دو لبۀ یک « دشمن خود را بشناس »
شمشیر، با هم کاملًا ارتباط داشتهاند. از همان زمان از سوي دولت استعماري بریتانیا چندین مؤسسۀ تبشیري براي ترویج مسیحیت
در مناطق اشغال شده، مخصوصاً جوامع اسلامی تأسیس گردیده است و میسیونرهاي مسیحی آشکارا به حرکتهاي توسعهطلبانۀ
صفحه 50 از 64
اروپا ملحق گردیدهاند. 12 سر ویلیام مویر، میسیونر معروف انگلیسی، که چندین کتاب علیه اسلام تألیف کرده، نمونهاي زنده از این
قشر است. تمامی تألیفات مویر دربارة اسلام، تحریف آشکار و آکنده از تهمتهاي ناروا علیه اسلام، قرآن مجید و پیامبر اعظم(ص)
است. مویر در سال 1858 کتابی دربارة زندگانی پیامبر اعظم(ص) 13 در چهار جلد تألیف نمود که در آن تهمتهایی ناروا علیه
پیامبر اعظم(ص) وارد شده است. تبلیغات علیه پیامبر اعظم(ص) در اروپا بعد از انتشار کتاب سراسر توهینآمیز اسقف مویر علیه
پیامبر اعظم(ص) در سال 1858 م، هجوم همهجانبه براي تخریب چهرة نورانی پیامبر اعظم(ص) توسط دانشمندان اروپایی آغاز
گردید. در کتاب یادشده علاوه بر وارد نمودن تهمتهاي ناروا علیه پیامبر اعظم(ص)، اساس قرآن کریم و احادیث هم مستقیماً
در کتاب اسلام و غرب اظهار میدارد: استفاده از « پرفسور نورمن دانیل » مورد خدشه قرار گرفتند. اسلامشناس معروف آمریکایی
اسلامشناس معروف انگلیسی « برنارد لوئیس » شواهد دروغین از جانب غرب براي حمله به اسلام یک روش همیشگی بوده است. 14
یاد میشود، در کتاب اسلام « سالار اسلامشناسان » که بیشتر زندگی خود را در ایالات متحدة آمریکا گذرانده و در آمریکا به عنوان
و غرب چنین اقرار میکند: جهان مسیحیت از قرون وسطی تاکنون مطالعات دربارة اسلام را با دو هدف دفاع از مسیحیت در مقابل
مباحث مسلمانان علیه مسیحیت و مسیحی نمودن مسلمانان جهان انجام داده است. دانشمندان مسیحی که اکثریت آنها را میسیونرها
تشکیل میدهند، مجموعه کتابهایی را دربارة اعتقادات مسلمانان و پیامبر آنان تألیف کردهاند که فقط هدف مناظره دارد و لحن
آنها همراه با ناسزاگویی است. 15 کشورهاي استعمارگر اروپایی بعد از استیلاي کامل نظامی بر جهان اسلام از آغاز قرن نوزدهم
هجوم همهجانبهاي را براي نابودي اعتقادات مسلمانان آغاز کردند و هدف مهمّ آنها خدشه وارد کردن بر زندگانی پیامبر
اعظم(ص) بوده است. در اوایل قرن نوزدهم، مغازي واقدي، سیرة ابن هشام، طبقات ابن سعد و تاریخ طبري به زبانهاي اروپایی
ترجمه گردید و مبناي مطالعات دربارة زندگانی پیامبر اعظم(ص) قرار گرفت. با گذشت دو قرن از ترجمۀ کتب یاد شده به
زبانهاي اروپایی، هنوز هم اسلامشناسان غربی علیه پیامبر اعظم(ص) تهمتهاي ناروا وارد میکنند. کتابهاي دانشمندان اروپایی
دربارة زندگی پیامبر (Sprenger) دربارة زندگانی پیامبر اعظم(ص) در سالهاي 1861 تا 1865 اسلامشناس آلمانی سپرنگر
« ولهاوسن » . در سال 1863 کتابی با عنوان محمد(ص) تألیف نمود (Noldeke) اعظم(ص) کتابی در سه جلد تدوین نمود. نولدکه
« کریهل » نیز در سال 1882 کتابی دربارة دوران نبوت پیامبر اعظم(ص) در مدینه منوّره تدوین کرد. 16 (Wellhausen)
در فاصلۀ سالهاي 1892 تا 1895 کتابی با (Grimme) « گریم » . کتابی با عنوان محمد(ص) در سال 1884 نگاشت (Krehl)
در کتاب خود مطالعات اسلام 17 بر این نکته (Ignaz Goldziger) « اگناز گلدزیهر » . عنوان محمّد(ص) در دو جلد تألیف نمود
تأکید میکند که براي مطالعۀ سیرة پیامبر اسلام نباید از احادیث نبوي استفاده نمود؛ زیرا وي کلیۀ احادیث نبوي را جعلی و فاقد
میسیونر آمریکایی که در سال 1889 در مناطق عربی حوزة خلیج فارس اوّلین مؤسسۀ « اسقف سامائل زوئه مر » . اعتبار تلقی میکند
تبشیري را براي ترویج مسیحیت تأسیس نمود از دولت آمریکا و کشورهاي اروپایی تقاضا مینماید که با اشغال نظامی مدینۀ
کتابی با عنوان محمد(ص)، (Buhl) « بهول » منوره و نجران، آنها را به جهان مسیحیت ملحق سازند. 18 در اوایل قرن بیستم میلادي
در سال 1905 کتابی دربارة زندگانی پیامبر اعظم(ص) 19 تحریر کرد. « مارگولیوت » . دربارة زندگانی پیامبر اعظم(ص) تألیف نمود
اسقف » اسلامشناس معروف ایتالیایی در سال 1905 م کتابی دربارة تاریخ اسلام 20 نگاشت و (Leone Caetani) « لیون کیتانی »
اسلامشناس برجستۀ بلژیکی، همزمان با لیون کیتانی کتابی دربارة اسلام تألیف نمود و هر (Henri Lammens) « هانري لامنس
دو در نوشتههاي خود بر این نکته اصرار دارند که تمامی احادیث نبوي جعلی هستند و براي تألیف تاریخ اسلام و سیرة پیامبر
در سال 1908 دربارة زندگانی پیامبر اعظم(ص) در مدینۀ منوره 21 (Winsincu) « ونسینک » . اعظم(ص) هیچگونه اعتباري ندارند
در سال 1936 کتابی با عنوان محمد(ص) و آیین وي 22 به رشتۀ تحریر (Tor, Andrae ) « تورآندري » . کتابی تألیف نمود
درآورد. خدشه وارد نمودن به اساس اسلام بعد از پایان جنگ جهانی دوم، تعدادي از اسلامشناسان برجستۀ اروپا و آمریکا دربارة
صفحه 51 از 64
اسلامشناس فرانسوي در سال 1952 در کتاب خود (Regis Blachere) « رجیس بلاشر » . پیامبر اعظم(ص) کتاب تألیف نمودند
دربارة پیامبر اعظم(ص) 23 این نکته را بیان میکند که کتابهایی که دربارة سیره و مغازي پیامبر اعظم(ص) در قرون اوّلیۀ اسلام
در سال 1953 کتابی با عنوان محمد(ص) در « اسقف مونتگمري وات » . توسط دانشمندان مسلمان تألیف شدهاند، فاقد اعتبار است
(Joseph Sehacht) « جوزف شات » مکه 24 و در سال 1956 کتابی با عنوان محمد(ص) در مدینه 25 را تألیف نمود. قبل از وي
در سال 1950 کتابی با عنوان ریشههاي فقه محمدي 26 تألیف کرده بود و در آن، تمامی کتابهاي حدیثی و سیرة دانشمندان
مسلمان را جعلی و بدون اعتبار قلمداد کرده بود. مونتگمري وات در سال 1961 کتاب دیگري با عنوان محمد(ص)، پیامبر و
سیاستمدار 27 تألیف نمود. وات در کتابهاي خود دربارة پیامبر اعظم نظریات جوزف شات مبنی بر بیاعتبار بودن کتابهاي
حدیثی و سیره را که دانشمندان مسلمان تألیف نمودهاند، تأیید میکند و گستاخانه اظهار میدارد: قرآن کریم، آفرینش خیالی از
،( در کتاب مطالعات قرآنی 29 ، (چاپ سال 1977 « جان وانس برو » جانب پیامبر اعظم است. 28 اسلامشناسان معاصر غربی مانند
در کتاب کشف مجدّد محمد(ص) 31 (چاپ سال « گنترلولینگ » ،( در کتاب جمعآوري قرآن 30 (چاپ سال 1977 « جان بر تن »
در کتاب مطالعات دربارة گردآوري سورههاي مکی 32 (چاپ 1981 ) علاوه بر جعلی خواندن تمامی « انگایکا نیوویرت » 1981 ) و
کتابهاي تألیفی دربارة احادیث و سیرة نبوي، حتی قرآن کریم را هم جعلی پنداشتهاند. در این میان، برخی از اسلامشناسان
حملات شدید و مستقیم (John L. Esposito) « اسقف جان اسپوزیتو » و « اسقف مونتگمري وات » اروپایی و آمریکایی مانند
نویسندگان غربی علیه اسلام و پیامبر اعظم(ص) را روشی نادرست میدانند؛ چون که این کتابها با توهین علنی به پیامبر
اعظم(ص)، احساسات دینی مسلمانان جهان را علیه غرب و تمدن غربی برمیانگیزند و این به منافع کشورهاي غربی در جهان اسلام
واشنگتن در کتابهاي خود دربارة اسلام این مطلب را ترویج « دانشگاه جورج تاون » زیان میرساند. اسقف جان اسپوزیتو از
میکند که تعلیمات اسلام کاملًا مطابق ارزشهاي تمدن غرب است و از این رو مسلمانان در جوامع اروپا و آمریکا و جهان اسلام
و « همیلتون ا.ر.گیب » باید از لحاظ فرهنگی در ارزشهاي تمدن غرب کاملًا ادغام شوند. 33 اسلامشناسان معروف آمریکایی مانند
در تألیفات خود اسلام را فقط یک جنبش فرهنگی میدانند که آثار آن به عنوان محصول فرهنگی باید در « گوستاف فون گرونبام »
موزهها نگهداري شود و خواستار انجام اصلاحات در مبانی و اصول دین اسلام شدند که این هدف غرب فقط در اسلام منهاي
روحانیت محقّق خواهد شد. 34 فون گرونبام اعلام میدارد که با وجود اسلام منهاي روحانیت، مسلمانان اصول و ارزشهاي
در کتابهاي خود دین محمدي و « آلفرود گویلوم » فرهنگی حاکم بر جهان غرب را خواهند پذیرفت. 35 همیلتون ا.ر. گیب و
اسلام، با بحثهایی دربارة خاتمیت رسول اکرم(ص) به شبههافکنی پرداخته، اظهار میدارند که اسلام فقط یک دین عربی است که
. براي گسترش خود کاملًا به ادیان یهود و مسیحیت وابسته بوده است. 36 حیدررضا ضابط ماهنامه موعود شماره 82 پینوشتها: 1
.2 . 49- ادوارد سعید، شرقشناسی، ترجمۀ عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371 ، صص 43
ادوارد سعید، همان، .Renatssance. 3. Ecole des Langues Orientale. 4. Asiatic Society of Bengal. 5
Duncan B. Macdonald, Aspect of Islam (New York: 1911), p 12. 7. Ibid., p. 13. 8. . 6 . ص 12
Montgomery Watt, Muhammad at Medina (Oxford: Clarendon Press. 1956), p199. 9. Ibid, p.
219. 10. Muhammad Benaboud, “Orientalism and the Arab Elite The Islamic Quarterly, 26/1
.13 . 1982 ). ادوارد سعید، همان، ص 184 ), p. 7. 11. Benaboud, “Orientalism and the Arab Elite,” p. 6. 12
Bishop sir William Muir, The Life of Mohamet, London, 1858, 4 Volimes. 14. Norman Daniel,
Islam and the West: The Making of an Image, Oneworld Publications Ltd. July. 2000, p. 267.
15. Bernard Lewis, Islam and the West, Oxford University Press, October 1994, pp. 85-86. 16.
صفحه 52 از 64
Wellhausen, Muhammad in Medina, 1882. 17. Ignaz Godziher, Muhammadan Stuies, 1889.
18. Asaf Husain, Orientalism, Islam and Islamists, Vermont, USA, 1984, p. 7. 19. Morgoliouth,
Muhammad and the Rise of Islam, 1905. 20. Leone Caetani, Anali dell Islam, Milan (Italy),
1905, 8 Volumes. 21. Weninck, Muhammad in Medina, Leiden, 1908. 22. Tor Andrae,
Mohammad, the Man and His Faith, 1936. 23. Regis Blachere, La Probleme de Mahomet,
1952. 24. M. Watt, Muhammad at Mecca, Oxford, 1953. 25. M.Watt, Muhammad at Medina,
Oxford, 1956. 26. Joseph schacht, The Origins af Muhammadan Jurisprudence, Oxford,
1950. 27. W.M. Watt, Muhammad, Prophert and Statesman Oxford, 1961. 28. Ibid, p. 15. 29.
John Wansborough, Quranic Studies, 1977. 30. John Burton, Collection of Quran, 1977. 31.
Gunter Lubnag, The Rediscovery of Muhammad, 1981. 32. Angelika Neuwirth, Studies on
the Composition of Meccan Suras, 1981. 33. John L. Esposito, Voices of Resurgent Islam,
Oxford, 1983; Islam in Transition, Oxford, 1982; Islam and Democracy Washington, 1996. 34.
H.A.R. Gibb, Modern Trends in Islam. Chicago, 1974. pp. 46-48, 109-110. Gustave E.von
Grunebaum. Medieval Islam. Chicago, 1953, pp. 240-241. 35. Gustave E.von Grunebaum.
Islam: Essays in the Nature and Growth of a Cultural Tradition, New York, 1961, p. 244. 36.
H.A.R. Gibb, Mohammadanism, New York, 1953, 2 nd ed, pp. 43-44; Alfred Guillaume, Islam.
.London, 1956, 2nd ed, pp. 59-60
گرایشهاي دینی در سینماي امروز دنیا
در واقع فیلمسازان هالیوود با سوءاستفاده از علائق مذهبی مردم به پیشوایان دینیشان، در درجه نخست نیات و اهداف سودجویانه
خود را از قبل ساخت این فیلمها پیگیري کردند و پس از آن به قلب چهره پاك اولیاي الهی و آلودن آنها در تصاویري که بر پرده
سیسیل ب دومیل بیشتر جوانی عاشق پیشه و اشراف زاده « ده فرمان » میبردند، پرداختند. فی المثل حضرت موسی (ع) در اوایل فیلم
است، خصوصاً با چهره و فیزیک چارلتن هستن که سوپراستار الگوییهالیوود در آن سالها بود. داستانها و قصص مذهبی و دینی
در طول تاریخ صد و ده ساله سینما در فیلمهاي بسیاري، به صورتها و سیرتهاي مختلف به تصویر کشیده شده است و از همین
( دیوید وارك گریفیث ( 1916 « تعصب » روست که از همان نخستین آثار تاریخ سینما این تصاویر نمود پیدا میکند. از همان فیلم
کارل « برگهایی از دفتر شیطان » که یک اپیزود از 4 اپیزود آن به معارضۀ حضرت عیسی مسیح (ع) با سران یهود اختصاص دارد یا
تئودور درایر ( 1919 ) که به رانده شدن شیطان از درگاه خداوند و سپس فریب و اغواي افراد مختلف که فجایع بزرگ تاریخی را به
بار میآوردند، میپردازد مانند خیانت یهوداي اسخریوطی به مسیح (ع) و یا کشته شدن ماري آنتوانت و یا تفتیش عقاید در
اسپانیاي قرون وسطی و... اما در طول تاریخ سینما، فیلمهایی که براساس زندگی پیامبران ساخته شدند اغلب در زمرة آثار
سوپرپروداکشن و پر هزینه قرار داشتند و در اکران عمومی هم مورد استقبال مخاطبان بسیاري واقع گردیدند. فی المثل براي ساخت
در سال 1959 حدود 15 میلیون دلار خرج شد. تدارکات اولیه آن 10 سال و ساختنش یک سال به طول انجامید. 496 « بن هور » فیلم
نقش مهم با دیالوگ و صد هزار سیاهی لشگر و 8 هکتار دکور و به طول یک دور کرة زمین نگاتیو در این فیلم به کار گرفته شد
تا چنان عظمتی برپرده سینما نقش ببندد که علاوه بر اختصاص یازده جایزه اسکار در سال 1959 ، میلیونها تماشاگر نیز به دیدن آن
صفحه 53 از 64
بروند. این درحالی است که پیش از آن دو بار دیگر داستان بن هور با همین نام جلوي دوربین رفته بود؛ یک بار در سال 1907 به
کارگردانی سیدنی الکات و بار دیگر در سال 1925 به کارگردنی فرد نیبلو که هزینه اش به 4 میلیون دلار رسید که در آن زمان رقم
با وجود موفقیت تجاري فیلم نتوانست مخارجش را جبران کند. از طرف دیگر پردة عریض « متروگلدن مه یر » هنگفتی بود و کمپانی
هنري کاستر( 1953 ) به دنیاي سینما راه یافت. کاستر براي « خرقه » اسکوپ و صداي استریو فونیک براي نخستین بار با فیلم مذهبی
روایت داستانی از کتاب مقدس، در اوج رقابت تلویزیون با سینما، به کمک کمپانی تهیه کننده فیلم یعنی فاکس قرن بیستم، برگ
برنده سینما را رو کرد و عدسی آنامورفیک و نمایش پرده عریض را براي عرضه شکوهمند آثار سینمایی به تاریخ سینما ارائه نمود.
از آن پس بود که صداي میخکوب کنندة استریوفونیک و تصاویري بسیار بزرگتر و عریضتر از همیشه به یاري آن دکورهاي
عظیم و سیاهی لشگر فراوان آمد تا شکوه و عظمت روایات تاریخی را بیشتر به رخ بکشد و از همینجا اساساً نوعی جدید در
سینماي جهان به عنوان فیلمهاي پرشکوه و عظیم رواج یافت.غرض از مقدمۀ فوق، بیان اهمیتی است که در طول تاریخ 110 ساله
سینما به فیلمهاي مذهبی و در اینجا داستان زندگی پیامبران داده شده است. اما اینکه چرا چنین تمایل و علاقهاي به ساخت این
گونه آثار، خصوصاً در میان تهیه کنندگان و استودیوهايهالیوودي حداقل تا اواسط دهۀ 60 میلادي وجود داشته است، جاي
بررسی و تعمق دارد. به نظر میآید آنچه در این میان براي تهیه کنندگان و استودیوهايهالیوودي از درجۀ اهمیت بالاتري
برخوردار بوده است، قابلیت بالاي دراماتیزه کردن روایات و قصههاي مذهبی بوده که اغلب از فراز و نشیب و کشش و جذابیت
فوق العادهاي براي مخاطب برخوردار هستند. و به همین خاطر این تهیه کنندگان تنها با استفاده از ظاهر پرکشش روایات فوق،
درونمایه دینی آن را وانهاده و به پرزرق و برق تر کردن همان پوسته و ظاهر پرداختند. از همین روست که بعضی براي اعتقادند که
آثار فوق بیشتر در زمره فیلمهاي تاریخی قرار میگیرند تا اینکه فیلم دینی قلمداد شوند. در واقع فیلمسازان هالیوود با سوءاستفاده از
علائق مذهبی مردم به پیشوایان دینیشان، در درجه نخست نیات و اهداف سودجویانه خود را از قبل ساخت این فیلمها پیگیري
کردند و پس از آن به قلب چهره پاك اولیاي الهی و آلودن آنها در تصاویري که بر پرده میبردند، پرداختند. فی المثل حضرت
سیسیل ب دومیل بیشتر جوانی عاشق پیشه و اشراف زاده است، خصوصاً با چهره و فیزیک « ده فرمان » موسی (ع) در اوایل فیلم
چارلتن هستن که سوپراستار الگوییهالیوود در آن سالها بود. به این ترتیب تهیه کنندگانهالیوودي در واقع با تصویر سازي
پیامبران الهی به وسیلۀ هنرپیشهها و بازیگرانی که در هزار و یک نقش منفی و مثبت دیگر بازي میکردند، قداست چهرة پیغمبران
خدا را در افواه عمومیخدشهدار کردند. از طرف دیگر با جا انداختن این گونه فیلمها و جلب اعتماد تماشاگران، به تدریج
داستانها و روایات خود را در این فیلمها جعل نمودند. این جعل روایات مذهبی خصوصاً در مورد فیلمهاي ساخته شده در
روایت مسلم ،« کتاب آفرینش » کمپانیهایی که لابی یهود در مالکیتش نفوذ داشت، نمود بیشتري پیدا میکرد.فی المثل در فیلم
تاریخی- دینی که حضرت ابراهیم (ع)، اسماعیل را به قربانگاه میبرد و خداوند به جاي او ذبح دیگري ظاهر میکند و سپس
حضرت ابراهیم (ع) به کمک حضرت اسماعیل، خانه کعبه را بنا میکند را تغییر داده و به جاي حضرت اسماعیل، اسحاق را
جایگزین کرده که حضرت موسی (ع) از نوادگان وي محسوب میشود.اما از اواسط دهه 60 که موج عصیانگري اروپا به انحاء
مختلف به آمریکا هم رسید و در سینمایش تأثیر گذاشت. بتدریج همراه تحلیل رفتن مبانی اخلاقی و خانوادگی در فیلمها، فضاي
دگراندیشی نسبت موضوعان مذهبی و دینی هم تشدید شد، به شکلی که برخی فیلمسازان حتی به خود اجازه دادند، برداشتهاي
کاملًا مادي دربارة سوژهها و داستانهاي دینی ارائه دهند و مبانی مذاهب مختلف را کهنه و عقب مانده به تصویر کشند، این نوع
ساخته فیلمساز یهودي، نورمن جویسن در سال 1973 رسید. این « عیسی مسیح فوق بازیگر » تلقیها حتی تا اثر موزیکالی همچون
درحالی بود که قدرت باندهاي لابی یهود درهالیوود به جایی رسیده بود که درعین به سخره کشیدن مذاهب دیگر، هرگونه تجدید
ویلن » نظر نسبت به دین یهود را مصادف با اضمحلال و ضلالت تصویر میکردند، آنگونه که همین نورمن جویسن در موزیکال
صفحه 54 از 64
نمایش داد. این به هجو کشیدن اعتقادات و باورهاي دینی در دهههاي بعد، حتی در دهه 90 که نوعی جنبش « زن روي بام
بازگشت به مبانی اخلاقی و دینی در جامعه غرب پدیدار شد و بعدي از سینماي آن نیز بالتبع به سمت و سوي آثار اخلاقی و دینی
چرخش پیدا کرد، ادامه یافت. این برخورد هجو گونه و استهزا آمیز خصوصاً با عالم ارواح و فرشتگان، آخرت و جهان مردگان و از
جري زوکر، « روح » این قبیل موضوعات در سینماي دهه 90 و همین نیمۀ اولین دهه قرن بیست و یکم به وفور دیده شد. اگرچه فیلم
اثر غیر قابل قبولی در زمینۀ مواجهه با دنیاي ارواح و مسئله کیفر و پاداش اخروي نبود ولی از آنجا که درهالیوود هرمضمون و سوژة
وحشت » جدي آنقدر دستمالی میشود که تا به حدّ یک بازي در فیلمها نزول کند، ادامه این بازي با ارواح تا فانتزيهایی همچون
براد سیلبرلینگ نیز رسید. از طرف دیگر برخی از این موضوعات دینی همچون حضور فرشتگان « کاسپر » پیتر جکسن یا « آفرینان
به هجو « افتادن روي زمین » براد سیلبرلینگ و یا « شهر فرشتگان » نورا افرون یا « مایکل » الهی بر روي زمین نیز در فیلمهایی مثل
با بازي براندن فریزر، نحوة حضور « فریب خورده » کشیده شد و وجهی طنزآمیز یافت. شوخی با فروش روح آدمیبه شیطان در
با بازي ادام سندلر و بالاخره طنز موهن در مورد قدرت خداوند در « نیکی کوچولو » شیطان و اعوان و انصارش در روي زمین در
با بازي جیم کري که حتی در برخی کشورهاي اسلامی ممنوع الاکران گردید از جمله تداوم تلاشهاي « بروس قدرتمند » فیلم
ضد مذهبی در هالیوود دهههاي اخیر بود.اما خیزش نوین دینی در غرب اواخر دهه 90 و اوایل هزارة سوم میلادي، سرعت افزون
تري یافت. نهادهاي اجتماعی جامعه در حال اضمحلال غرب به این نتیجه رسیده بودند براي جلوگیري از فروپاشی درونی این
جامعه بایستی به مبانی دینی و اخلاقی بازگشت کرد. گرایش شدید جوانان در این سالها نشان از جدي بودن این بازگشت دارد
که حتی در بعضی آثار سینماي آمریکا هم هویداست. اما از آنجا که به هرحال همواره هراس از ادیان محکم الهی و مذاهب ریشه
داري همچون اسلام و مسیحیت وجود داشته است، بخشی از سینمايهالیوود در این دهه به سمت طرح مکاتب و کالتهاي انحرافی
خصوصاً در میان طبقۀ روشنفکر نضج گرفت و سینماي هالیوود نیز از « بودیسم » رفت. در اواخر دهه 90 بود که ناگهان گرایش به
آن عقب نماند. به یکباره در یک فاصلۀ زمانی کوتاه، سینماگران مختلف با ملیتهاي گوناگون به تصویر روایتهاي مختلف از
که تحولات سیذارتا را از تولد تا « بوداي کوچک » بودا و لاماهاي طرفدارش پرداختند: از روایت کودکانه برناردو برتولوچی در
هفت » ریاضت کشیدنها و رسیدن به مقام بودا در مقابل دوربینش قرار داد تا حکایت ژان ژاك آنو از معلم دالاي لاما تحت عنوان
از زندگی دالاي لاما از کودکی تا نوجوانی و تبعیدش.بعد از گذر موج « کوندون » و تا قصه مارتین اسکورسیزي در « سال در تبت
بودیسم، کالتهاي به اصطلاح عرفانی علم شد که با سوءاستفاده از علاقۀ همزمان نسل جدید به معنویت و نو گرایی به طرف نوعی
ریاضتهاي بی پایه و بنیاد جلب شد و با بهره گیري از آیین هندو و امثال آن، سعی شد دکان جدیدي براي کشیدن نسل جوان از
دود » سمت ادیان الهی به طرف مکاتب من درآوردي به وجود آید و طبق معمول سینما هم علمدار این حرکت جدید شد، از فیلم
و تا حتی نضج ناگهانی فیلمهاي به اصطلاح رزمیعرفانی شرقی که حضور « مظنون صفر » جین کمپیون تا تریلري همچون « مقدس
خانه » و « قهرمان » انگ لی گرفته تا « ببر خیزان و اژدهاي پنهان » پرسر و صدایش در سینماي غرب به هرحال شبهه برانگیز است : از
که قهرمانش به نوعی منجی « ماتریکس » جیمز وونگ و تا حتی آن عرفان شرقی فیلم « یگانه » ژانگ ییمو و « خنجرهاي پرنده
آخرالزمانی هم میشود با این تعریف که این منجی از میان خود اسیران شبکه ماتریکس، سر بر میآورد، وقتی که به آن عرفان
شرقی دستپخت اوراکل و آرشیتکت ماتریکس دست یابد، تازه در آخر متوجه میشویم همین منجی هم ساخته دست آن دو بوده
است!!!(یعنی تزریق ناامیدي و یأس از هر چه منجی و ناجی است و اینکه بالاخره همه سرنخها در دستان همان آرشیتکتهاي بشري
،« وکیل مدافع شیطان »: است.) فیلمهاي دیگري هم به قدرت پایان ناپذیر شیطان و ناتوانی بشري از رهایی از آن اشاره دارند مانند
و.... که با بزرگ نمایی قدرت شیطان، آدمها را از هر چه گرایشهاي دینی است، « دروازه نهم » ،« پایان جهان » ،« روز ششم »
میترساند.اما در این میان میتوان آثاري هم یافت که به هرحال مخاطب را به تفکر دینی رهنمون ساخته و ذهنش را براي تعمق و
صفحه 55 از 64
پل « ماگنولیا » رابرت زمه کیس و یا « تماس » دیوید فینچر یا « باشگاه مشت زنی » « و « هفت » تدبر آماده میسازند. فیلمهایی مانند
تامس اندرسن که اغلب به ره گم کردگی و سرگشتگی انسان امروز و قرار گرفتن عذاب الهی برسر راهش اشاره دارد یا فیلمی
ساخته وینسنت وارد کارگردان استرالیایی که اساساً جهشی ساختاري در سینماي دینی محسوب « چه رؤیاهایی که میآیند » همچون
گردید. وینسنت وارد با تصاویري خیره کننده از عالم آخرت براساس آنچه که در کتب مقدس دینی آمده است، علاوه بر نوع
نگرش مذهبی به پاداش و عذاب خداوندي، با استفاده از تکنولوژي پیشرفته، ساختار را در خدمت مضمون دینی فیلم قرار داد. آنچه
که مسلم است گرایش امروز جامعه غرب به سوي مضامین و باورهاي دینی انکار ناپذیر است، فقط یک دلیل اثبات این مدعا
مل گیبسن به عمل آمد و آن را در ردة هشتم پرفروش ترین فیلمهاي تاریخ « مصائب مسیح » استقبالی است که سال گذشته از فیلم
ایندیانا جونز ها قرار داد. این درحالی بود که پیش از آن به کرات درباره زندگی و به صلیب کشیده » سینما حتی بالاتر از سري
شدن حضرت عیسی مسیح (ع) فیلم ساخته شده بود. شاید به همین دلیل است که هنوز هالیوود براي ساختن فیلمهاي دینی علاقه
نشان میدهد. اما بی مناسبت نیست براي دریافت مقاصد تهیه کنندگانهالیوودي از ساخت چنین فیلمهایی و اهدافی که از قبل آنها
مل گیبسن به عنوان الگوي فیلمهاي دینیهالیوودي که از آثار اخیر این « مصائب مسیح » جستجو میکنند، نگاهی دوباره به فیلم
دسته محسوب میشود، داشته باشیم: به نظر میآید که روایت مل گیبسن از روند تصلیب حضرت عیسی مسیح(ع) بیشتر تحت تأثیر
ساختار سینماي غلو آمیز، پر سر و صدا و به اصطلاح آرتیستی و صرفاً تجاري امروزهالیوود میباشد. همچنانکه روایت دهه نودي
نیز در دوربین لوك بسون بیشتر به قصههاي شوالیههاي افسانهاي شبیه است تا بازآفرینی حماسه معنوي دختر « ژاندارك » رنج و شور
چوپان جوانی که شجاعانه در مقابل انگیزاسیون کلیساي قرون وسطی ایستاد.سکانسهاي بسیار طولانی شلاق زدن عیسی مسیح
توسط سربازان رومیکه بیشتر از آنکه تکان دهنده باشد، خصوصاً در اواسط فیلم، خود کسالت بار و خستهکننده و سوهان روح
میگردد و حتی قطعهاي سردستی و متناوب گیبسن به چهرة شاهدان این مراسم نیز از آن کسالت نمیکاهد، همچنین است
که بارها و بارها نقش زمین شدن بازیگر کاراکتر عیسی مسیح را شاهد هستیم « جلجتا » سکانس طولانی حمل صلیب تا روي تپههاي
تا آنجا که از تکرار و یکنواختی صحنه کلافه میشویم، خصوصا با آن سر و صداي متداوم مردم و نعرهها و عربدههاي سربازان
رومیکه گاهی تماشاگر را نه از آنها که از خود فیلم عصبی میکند. چنانچه خشونت فیلم هم بیشتر آزاردهنده است و مهوّع (مانند
خیل فیلمهاي صرفاً تجاري حادثهاي یا جنایی و یا ترسناك امروز که خون و گوشتهاي قطعه قطعه شده از در و دیوارش میریزد،
و....) نه اینکه تأثیرگذار و تکان دهنده باشد. و زرق و « اژدهاي سرخ » ،« تب کلبه » ،« پیچ عوضی » ،« کشتار اره برقی تگزاس » : همچون
مل گیبسن و در واقع سینماي امروز تحت تأثیر کلیپهاي پرداخت افسانهها و قصهها و قهرمان MTV برق ماهوارهها همچنانکه در
جلوه دادن شخصیتهاي داستانی موفق مینمایانند در روایت روابط و قهرمانان واقعی الکن میباشند چون میخواهند و یا ناچارند
در اکران نخست خود، به دلیل صحنههاي « مصائب مسیح » همان ساختار معمول را به کار ببندند.نکتۀ قابل توجه اینکه فیلم
خشونتبار و آرتیستی خود مورد توجه مسیحیان متعصب قرار نگرفت و مل گیبسن ناچار شد با حذف برخی صحنههاي ذکر شده،
نیز به « مصائب مسیح » آنرا دوباره به اکران درآورد و با تبلیغات فراوان این بار همۀ مسیحیان عالم را به دیدن فیلم دعوت نماید.فیلم
رغم همه پروپاگانداي سرسام آور رسانههاي غربی، فیلمیضدّ یهودي به نظر نمیآید، حتی در حدّ نسخههایی که نیکلاس ري و
گریفیث، ضدّ یهود تر « تعصب » فرانکو زفیره لی درباره زندگی حضرت مسیح (ع) ساختند. چنانچه از این بابت همان اپیزود فیلم
مینمایاند. در آن فیلم واقعاً قرار بود تصاویر به صلیب کشیدن حضرت مسیح (ع) توسط یهودیان فیلمبرداري شود که با اعتراض
جماعت یهود، گریفیث به جاي یهودیان، سربازان رومی را جایگزین کرد. اما همچنان تأثیر احبار و رهبان یهود در صدور حکم
تصلیب حضرت مسیح (ع) نقش اصلی را بازي کرد به طوري که در فیلم مذکور، حتی آنها بطور مستقیم این حکم را جاري
مینمایند برخلاف آنچه درمورد فیلم مل گیبسن تبلیغ گردید که یهودیان را تنها در حکم سنگسار محقّ میداند و صدور
صفحه 56 از 64
مل گیبسن، در واقع عامل و طالب اصلی به صلیب « مصائب مسیح » محکومیت تصلیب برعهدة کنسول روم در یهودیه است. در
کشیدن مسیح، مردم هستند و آنها هستند که فریاد میکشند و خواستار مجازات وي میگردند و حتی بچههایشان وحشی و خشن
تصویر میشوند (نگاه کنید به بچههایی که به آزار و اذیت یهودا پس از استرداد انعام راهب بزرگ اقدام میورزند)، در حالی که
واکنش و تکفیرراهب بزرگ یهودیان و برخی دستیارانش در مقابل فردي که ادعاي آوردن مذهبی جدید و نو را دارد، بسیار
طبیعی و آرام نشان داده میشود. حتی این افراد شدت شکنجه حضرت عیسی (ع) از سوي سربازان رومی را نمیتوانند تحمل کرده،
میدان تنبیه را ترك میکنند و بارها دوربین گیبسن بر روي چهرة متأثر آنها از ضرب و جرح مسیح (ع) تاکید میکند. و این رومیان
هستند که وحشیانه و در طول فیلم حضرت عیسی مسیح (ع) را به انحاء مختلف و با انواع و اقسام ابزار و وسایل شکنجه میزنند و به
خاك و خون میکشند و آنها هستند که در مقابل دوربین، ددمنش و خونخوار جلوه مینمایند، نه سران شوراي یهودیت. گیبسن در
که در دیگر فیلمهاي ذکر شده در این باب، از موارد ضدّ « مریم مجدلیه » حتی از نشان دادن مستقیم صحنه سنگسار « مصائب مسیح »
یهودي آنها محسوب میگردید نیز خوداري نموده و تنها در یک تراولینگ گذرا به آن میپردازد که فقط براي تماشاگر آشنا به
این ماجرا قابل فهم و درك میباشد.پس به نظر میرسد تمرکز تبلیغات توزیع کنندگان فیلم بر روي وجه ضدّ یهودي فیلم همان
ترفند همیشگیهالیوود براي تأثیر بر روي مخاطبان بوده است و براي اثبات کارگر افتادن این ترفند، همین بس که فروش فیلمی با
هزینه فقط 25 میلیون دلار (دستمزد یکی از بازيهاي مل گیبسن) و پیش بینی نهایتاً 50 میلیون دلار استقبال گیشهاي، در همان
اشتباه نگیرید. این ویژگی سیستم امروز « توهم توطئه » اولین هفتههاي اکران خود به 500 میلیون دلار رسیده است.این قضاوت را با
دنیاي » رسانهاي است که در خدمت منافع کمپانیهاي بزرگ و سیستم غالب هالیوود کار نماید، همان سیستمیکه فیلمهایی چون
را به دلیل نزدیکی به این سیستم « وادیم پرلمن » را پیش از پایان تولید زمین میزنند و در مقابل، آدمهاي مهجوري چون « آب
علیرغم فیلم آماتوري و ضعیفاش خانهاي از شن و مه به عرش میرساند و حالا هم فیلمیکه در همین سیستم، خیلی معمولی
ساخته شده و البته مانند دیگر فیلمهاي معمولی سینماي امروز آمریکا، به وسیلۀ تکنولوژي پیشرفته و متخصصانی که کار خود را
خوب بلدند، اثر نسبتاً خوش ساختی از کار درآمده است را اثري آرمانگرا و ضدّ یهود معرفی کنند و این فیلم ضدّ یهود و ضدّ
سیستم را نه تنها در بیش از 3000 سینماي آمریکا که عمدتاً در اختیار یهودیان قرار دارد بلکه در تمامی اقمار رسانهاي خود از
جمله سینماهاي فلسطین اشغالی به نمایش در آورند!! سعید مستغاثی
کامپیوتر و سرعت
در یک کشور فقیر، استفاده از ریزکامپیوتري که توسط ماهواره به یک سیستم اطلاعاتی که نیمی از جهان را در بر دارد مرتبط
است، عملی احمقانه میباشد. این عمل، نوعی افراط و زیادهروي تکنولوژي است. اگر گروههاي محلی را مجبور کنیم که
کامپیوترهایی کاملًا پیشرفته را خریداري کنند، این نوعی ستم و بیرحمی در حق آنها است. جري ماندر یکی از مشهورات زمانه،
مطلوبیت سرعت است و کامپیوترها از این جهت که بر سرعت کارها میافزایند، ستوده میشوند، امّا آیا واقعاً سرعت تا چه حدّ براي
جامعه و عموم مردم مفید است؟ آیا براي شرکتها و مؤسسّات بزرگی که در پی بلعیدن جهان هستند، چقدر سودمند است؟
تحقیقات بیانگر آن است که شتاب گرفتن زندگی، آثار روحی و روانی نامطلوبی بر جامعه به جاي میگذارد و تنها مؤسسّات عظیم
ایستادگی شده است. ،« بزرگتر لزوماً بهتر است » از این شتاب سود سرشاري میبرند. در سالهاي اخیر، در برابر این عقیده که
درباره این موضوع که « بیوریجنالیسم » و « گرینز » و هم چنین جنبشهایی مانند « اي.اف. شوماخر » و « لیپولدکوهر » افرادي مانند
اندازهها و معیارهاي محض اقتصاد و تکنولوژي کشورهاي مدرن، مشکلات ساختاري غیرقابل حلی را به وجود میآورند و منجر به
بیگانگی میان مردم، دشمنی میان کشورها و تخریب طبیعت میشوند، اظهار نظر کردهاند. آنچه به نحو جدي مطرح است اینکه اگر
صفحه 57 از 64
کوچکتر زیباتر است، (همان گونه که اکثریت موافقند)، کندتر و آهستهتر چه طور؟ تنها اندکی از مردم معتقدند، سرعت یکی از
ابعاد مهم اندازهگیري است. بزرگترین مؤسسّات و سازمانهاي جهان امروز ارتش، شرکتها، دولتها، بانکها تنها زمانی
میتوانند بزرگ و از نظر جهانی وسیع باشند که قادر باشند به سرعت از دادههاي عظیم و پیچیدهاي که در بین شعبات گوناگون
آنها در جریان است، آگاهی داشته باشند، کامپیوترها، همراه با ارتباطات دوربرد ماهوارهاي، موفق شدهاند محدودیتهاي قدیمی
در ارتباط با اندازه را از بین ببرند. امروز یک مؤسسه میتواند خود را فراتر از مرزها گسترش داده، تمامی جهان را احاطه کند.
مرزهاي بینالمللی از بین رفتهاند. در حالیکه کامپیوترها به دایره اطلاعات، سرعت بخشیده و از نظر جغرافیایی مؤسسّات بزرگ را
گسترش دادهاند، انسانها براي اینکه بتوانند خود را با این گستردگی و سرعت تطبیق دهند، مجبور شدهاند که سریعتر حرکت کنند
و در حالی که مؤسسّات، حجم فعالیتهاي اقتصادي را سرعت بخشیدهاند (نقشهبرداري ماهوارهاي از منابع، دسترسی و وارد شدن به
محلهاي بکر و دست نخورده، حرکت سریع سرمایهها، توسعه سرمایههاي زیر بنایی) چهرة کرة زمین بسیار سریعتر از هر زمان
دیگري دچار تغییر و تحول شده است. فعالیتهاي شرکتها سرعت میگیرد، تأثیرات بر روي کره زمین شتاب بیشتري به خود
میگیرد و فعالیتهاي انسانها نیز همینطور. آیا این روندي مثبت است؟ در اجتماع ما، سرعت چنان ستوده شده است که گویی به
خودي خود، نوعی حسن و مزیت است و امروزه سرعت اطلاعات، با میزان بیسابقهاي از اطلاعات، ما را در خود غرق کرده است؛
در حالی که بیشتر این اطلاعات در مرحلۀ عمل بیفایده هستند. نتیجه واقعی این تحول، افزایش تنشهاي روانی و اضطراب در
انسانها است، به خصوص زمانی که ما سعی میکنیم خود را با جریان در حال رشد اطلاعات هماهنگ کنیم. سیستمهاي عصبی،
سرعت را بیش از قوه ادراکی، تجربه میکنند و تحت تأثیر آن قرار دارند. این وضعیت مانند این است که انگار همگی ما در یک
بازي ویدئویی که مورد توافق همۀ اجتماع است، گرفتار شدهایم؛ جایی که اطلاعات بر روي صفحه نمایش، سریعتر و سریعتر ظاهر
شده و ما به طور جدّي در حال تلاش براي تطبیق سرعت خود با سرعت این اطلاعات هستیم. در حقیقت بازيهاي ویدئویی بهترین
از آنها دفاع شده ،« این بازيها هماهنگی بین چشم و دست را سرعت میبخشند » مثال براي این وضعیت هستند. اغلب با این ادّعا که
است. در نشستهایی که بین رؤساي تولیدکننده بازيهاي ویدئویی تجاري صورت میگیرد، این ادّعا را در برابر گروههایی از
خانوادهها که به دنبال ممنوعیّت این بازيها هستند، به صورت مؤثر و کاري طرح میکنند. امّا این سؤال مطرح است که چرا افزایش
سرعت هماهنگی بین دست و چشم پسندیده است؟ تنها فایده واقعی این هماهنگی میتواند، این باشد که مهارتهاي بسکتبال یک
فرد را افزایش خواهد داد و یا فرد را براي یک بازي ویدئویی سریعتر آماده خواهد کرد. رونالد ریگان از بازيهاي ویدئویی به
عنوان یک تربیتکننده خوب نسل جدید خلبانان هواپیماهاي بمبافکن ستایش کرد. مانند خلبانانی که عراق را بمباران کردند و
تجهیزات آنها مشابه بازيهاي ویدئویی بود. در طی هزاران سال، بشر هماهنگی دست و چشم خود را با عوامل طبیعی و محیطی
یاد کرد. همۀ چیزهایی که انسانها با آن سر و کار داشتند، با سرعتی متناسب با « سرعت طبیعی » تطبیق داده بود که میتوان از آن با
تواناییهاي ما در حال حرکت بودند، این نوع تطبیق لازم بود تا نوع بشر بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا بشر باید به وسیله
دستان خود کارها را انجام میداد. همراه با انقلاب صنعتی، بسیاري از چیزها سرعتی مکانیکی یافتند. از آنجا که محیط طبیعی راه را
هموار کرده بود و زندگی انسان نیز به محیطهاي دستساز بشر انتقال پیدا کرد، آهنگ و ریتم طبیعی واکنشها و عکسالعملهاي
ما، جاي خود را به ریتم و آهنگ صنعتی داد. ما یاد گرفتیم تا با سرعتهاي مکانیکی تعامل متقابل داشته باشیم، همان گونه که
کارگران خط مونتاژ و بیشتر رانندگان اتومبیل با این تطابق آشنا هستند. امروزه ماشینها با سرعتهاي الکترونیکی حرکت میکنند
و چرخه فعالیتها نیز در حال سریعتر شدن است و ما نیز در این چرخه زندگی میکنیم. بازيهاي ویدئویی کامپیوتري،
آموزشدهندههاي خوبی براي جهان سریعتر هستند. وقتی ما با این بازيها مشغول هستیم، هدف ما این است که محو و غرق در
آنها شویم. سمبلها و نشانههاي الکترونیکی روي صفحه نمایش، وارد مغز ما میشوند، از سیستم عصبی ما عبور میکنند، و
صفحه 58 از 64
عکسالعمل در موقعیتهاي جنگ یا پرواز را که در نهاد ما وجود دارد و در اینجا خود را از راه دستان ما بروز میدهد، تحریک
میکند. تفکر بسیار کم و ناچیزي در بازيهاي کامپیوتري نیاز است. شیئی که ما با آن بازي میکنیم، قرار است به سرعت و بدون
تأمل از خود عکسالعمل نشان دهد. یک بازیکن حرفهاي بازيهاي ویدئویی، برنامه کامپیوتري را وا میدارد که سریعتر برود و
همراه با افزایش سرعت این چرخه، بازیکن و ماشین در یک چرخه روان و در حال حرکت به یکدیگر مرتبط میشوند؛ چرخهایی
که جنبه و ابعاد هر دو را در بر دارد، با گذشت زمان و تمرین، تواناییهاي انسان به برنامه کامپیوتري شباهت پیدا میکند؛ تحول، با
این تعامل متقابل سریعتر میشود، امّا این فرایند تحول به صورت قابل ملاحظهاي جدید و بیسابقه است. تغییر و تکامل که ابتدا به
صورت تعاملی بین انسانها و طبیعت صورت میگرفت، اکنون بین انسان و محصولات ساخت خود انسان، اتفاق میافتد. ما روابط
خود را به طور متقابل با محیطی که خود ایجاد کردهایم بسط و گسترش میدهیم؛ با ماشینهایی که خود ساختهایم و با خودمان.
است که میگوید، ما و طبیعت با یکدیگر رابطهاي نداریم. بازيهاي ویدئویی و کامپیوترها، « زاد و ولد درونی » این وضعیت، نوعی
فرایندي را سرعت میبخشند که قبلًا توسط نسلی از بینندگان تلویزیون تحریک شده بود. بیشتر مردم، تماشاي تلویزیون را عملی
منفعل و یک طرفه میدانند که همین طور هم هست در حالی که بازيهاي ویدئویی و کامپیوترها تعاملی متقابل دارند.
تلویزیون، ما را کودن و پُرتنش بار میآورد. تماشاي تلویزیون تنها وضعیت ذهنی مناسبی براي بازيهاي کامپیوتري و تعلق به
کامپیوتر به وجود میآورد. زمانی که تکنولوژيها با هم تلفیق شوند، نسلی از مردم را به وجود میآورند که بسیار پرشتابتر از آن
هستند که خود را با ریتمها و حرکتهایی آهسته، طبیعی و ابتدایی تطبیق دهند. بازيهاي ویدئویی، تلویزیون، کامپیوترها،
واکمنها، بچههایی که رادیوهاي بزرگ را در خیابان حمل میکنند و خیابان و خط مونتاژ و بزرگراه و آزادراه، همه و همه،
جزیی از فرآیند سرعت هستند که زندگی و حیات ما را سریعتر و سریعتر میچرخانند؛ کاري میکنند که زندگی پر جاذبهتر به نظر
برسد. در حالیکه تنها بیثبات و پر شتابتر شده است. این پیش فرض که سرعت ذاتاً چیز خوبی است، به بخشهاي دیگر نفع
میبخشد. بخشهایی که بیشترین منفعت را میبرند، مؤسسّات عظیمی هستند که قادرند سرعت معاملات و داد و ستدها را افزایش
داده، مستقیماً به سوي قدرت و پول حرکت کنند. براي بیشتر باقیماندة جهان، تأکید بر سرعت و شتاب مضر است. مطمئناً سرعت
براي کارگران، مضرّ و صدمهزننده است؛ براي ارتباطات مردمی مضرّ است. سرعت، اضطراب و نگرانی ایجاد میکند و پیامدهاي
مخربی در بقاي فرهنگهاي مخلتف غیر غربی دارد. مردم بومی تمایل دارند در واحدهاي اقتصادي کوچک با کار جمعی، که
تمامی تصمیمات در آنها با توافق همه صورت میگیرد، به فعالیت مشغول شوند. این تمایل به خودي خود، میزان زیادي صمیمیت
میان مردم ایجاد میکند. از آنجایی که زمان به عنوان یکی از نعمتهاي متعدد خداوند است که مردم بومی و ساده، بیشتر از ما از
آن لذت میبرند، ارتباطات در میان آنها نیز معمولًا با یک آهستگی سنجیده تعریف شده است. مردم هول و شتابان نیستند. آنها به
فکر انجام دادن بیشتر در زمان کمتر نیستند، زیرا زمان کافی براي به انجام رساندن آنچه که نیاز به انجام دادن است، وجود دارد.
آنها از مشغولیتهاي شخصی خود لذت میبرند، در حالی که شتاب و عجله بیش از حدّ، اجازة چنین لذتی را به آنان نمیدهد.
وقتی قرار است کارها انجام شوند، با همکاري و همدلی گروه انجام میشود. امروزه فشار فرهنگهاي مهاجم غربی، باعث شده
است که زندگی جوامع غربی در جهتها، زمانها و زمانبنديهاي کاملًا متفاوتی شکل بگیرد. این مسئله حیات فرهنگهاي غیر
به نام پرستش « گفتمان توسعه » غربی را از طریق تغییر آداب و رسوم و روشهاي سنتی آنها، تهدید میکند.زمانی مقالهاي را در
مطالعه میکردم. این دو نویسنده، بیشتر عمر خود را صرف انتقال « مایکل ساکسنین » و « کن دارو » خداي دروغین، نوشته
جنون » تکنولوژيهاي کوچک و محدود به روستاهایی در فقیرترین کشورهاي جهان کردهاند. مقاله، گزارشی است در مورد
همان جنونی که میان آژانسهاي عمران بینالمللی و گردانندگان آنها که از اتصالات کامپیوتري طرفداري میکنند، .« کامپیوتر
وجود دارد. به عقیدة دارو ساکسنین، فرضیه این است که کامپیوترها ارائه کنندة ارتباطاتی بیسابقه، سریع و ارزان، در جهت
صفحه 59 از 64
آنها را براي صنعتی شدن برآورده کنند. این دو نویسنده، « نیازهاي اطلاعاتی » آبادانی و عمران روستا هستند که میتوانند
است، زیرا: در یک کشور فقیر، استفاده از ریزکامپیوتري که توسط « مزخرف و خطرناك » نتیجهگیري میکنند که این فرضیهاي
ماهواره به یک سیستم اطلاعاتی که نیمی از جهان را در بر دارد مرتبط است، عملی احمقانه میباشد. این عمل، نوعی افراط و
زیادهروي تکنولوژي است. بیشتر کشورهاي فقیر، به تکنولوژيهایی بسیار سادهتر مانند ماشینهاي تایپ، کتابهاي مرجع،
ابزارهاي دستی، دوچرخه و ضبط صوت نیازمندند. یافتن تعمیرکاران ماهر کامپیوتر تقریباً غیرممکن است؛ اگر گروههاي محلی را
مجبور کنیم که کامپیوترهایی کاملًا پیشرفته را خریداري کنند، این نوعی ستم و بیرحمی در حق آنها است. تمرکز قدرت اخیراً در
شرکت کردم که در آن 250 نفر با هدف تجزیه قدرت سیاسی مرکزي به نفع قدرت « کنگره مناطق زیستی ملی » کنگرهاي با نام
کار میکردند. چندین تن از شرکتکنندگان در « فطرت سبز » محلی، خودکفایی اقتصادي و فطرت مبتنی بر طبیعت و محدودیت یا
کنگره، آشکارا از نقشی که کامپیوترها در ساختن شبکههاي ارتباطی بین مناطق زیستی و به تبع آن، تسهیل کردن تبادل سریع
اطلاعات در این مناطق دارند، دفاع کردند. علیرغم این مسئله که استفاده از کامپیوترها در این جهت، ممکن است سبب ایجاد
هستند که میتوانند به گروههایی که « ابزاري خنثی » تمرکز قدرت شود، این موضوع مورد بحث قرار گرفت که کامپیوترها
اهدافشان تکفیر مؤسسّات بزرگی است که کامپیوترهاي را اختراع کردهاند و بر آنها سلطه دارند، کمک کنند. این یک حیله جالب
است: ما اختراع آنها را میگیریم و مانند یک نوع مبارزه ژاپنی از آن علیه به وجود آورندگان آن استفاده میکنیم. این حیله در
ابتدا جالب به نظر میرسد، امّا با توجه به خصوصیت ماهوي کامپیوترها که ناگزیر منجر به تمرکز میشود، نمیتوان بر روي آن
حساب کرد. این مسئله در ابتدا با توجه به ظاهر کامپیوترها که شکل یک فناوري دموکراتیک محدود را دارند، ما را به اشتباه
میاندازند. مردم در خانهشان کامپیوتر دارند و آن را براي خود و سازمانشان مفید و قدرتبخش میبینند. کامپیوترها در بسیاري
زمینهها کمککننده هستند و نظارتهاي شخصی قابل توجهی بر خلاف تکنولوژيهاي دیگر مانند تلویزیون، به افراد ارائه میکنند.
گروههاي اجتماعی و سیاسی کوچک، کامپیوترها را ابزار ارزشمندي براي ذخیره و نگهداري اطلاعات، ایجاد شبکه، فرایندهاي
پستی، تهیه نسخههاي تمیز و مرتب، تهیه لیستهاي عضویت، نگهداشتن حساب و کتابها و غیره میدانند. با همۀ این موارد، هنوز
سؤالی در اینجا مطرح است. مسئله اصلی این نیست که آیا کامپیوترها میتوانند به شما و گروهتان سود برسانند یا خیر. سؤال این
است که چه کسی بیشترین فایده را از وجود کامپیوترها در جامعه میبرند؟ پاسخ این است که با همه این مزیتهاي محدود، این
مؤسسّات بزرگ هستند که بیشترین سود را میبرند و خود نیز به خوبی نسبت به این مسئله آگاهند. اختراع کامپیوتر، توسط یک
گروه از افراد شریف و نجیب و اصلاحطلب ساده لوح که قصد داشته باشند به وسیله تکنولوژي، دموکراسی بیشتري ایجاد کنند،
صورت نگرفته است. با وجود اینکه کامپیوترها در دهۀ 1920 اختراع شدند، این نیروهاي انتظامی امریکایی و انگلیسی بودند که
براي نخستین بار از آنها به طور جدي به عنوان یک سیستم راهنما براي موشکهایشان در جریان جنگ جهانی دوم استفاده کردند.
« اپَل » و « آتاري » این فناوري را به استفادههاي تجاري عظیم تغییر داد و از دهۀ 1970 به بعد IBM « آي. بی. ام » ، دو دهه بعد
مأموریت خود را براي ورود کامپیوتر به همه خانهها و مدرسهها اجرا کردند. تا دهۀ 1970 ، ارتش و شرکتهاي بزرگ، به طور
کامل کامپیوترها را با سود فراوان و دسترسی جغرافیایی گستردهتر براي عملیات متمرکز وارد تمامی امور خود کرده بودند. آن
اصلاحطلبان ساده لوح، حتی یک دکمۀ پلاستیکی را فشار نداده بودند. تکنولوژي کامپیوتر، قسمت اصلی از یک زیربناي فنی
پیشرفته است و کامپیوترها ممکن است در جامعهاي پدیدار شده باشند که پیش از این، در ابتداي مسیر فناوري و پیشرفت بودند.
ساخت کامپیوترها بسیار گران تمام میشود، آنها به طرز بسیار پیچیدهاي با سیستمهاي تلفنی مرکزي ارتباط دارند و برخی از
استفادههاي بهینهاي که میتوان از آنها کرد، مانند محاسبه بسیار سریع و نقشهبرداري ماهوارهاي از منابع زیرزمینی، آنچنان پرهزینه
هستند که تنها مؤسسّات عظیم میتوانند از عهده آن برآیند. کامپیوترها مانند دیگر تکنولوژيهاي پیشرفته نظیر ارتباطات
صفحه 60 از 64
ماهوارهاي، کشاورزي ماشینی، روباتشناسی، مواد ضد آفات و ... در خدمت اقتصاد هستند حال هر چه اندازه و حجم تشکیلات
اقتصادي و شرکت بزرگتر باشد، توانایی تهیه کامپیوترهاي بیشتري را دارد. علاوه بر این، کامپیوترها پیچیدهتر و سطح بالاتر شده
و باید توسط گروه اجرایی آزمودهتر اداره شوند، و در مناطق اقتصادي که به طور گسترده پراکنده شدهاند، ارتباطات کامپیوتري
بیشتري نسبت به مؤسسّات و واحدهاي کوچکتري وجود خواهد داشت. در نتیجه، تجارتهاي بزرگتر از امتیازات بیشتري
برخوردار خواهند بود. با وجود اینکه تجارتها و کسبهاي کوچکتر هم از وجود کامپیوترها استفاده میکنند، تجارتهاي
بزرگتر، بسیار بیشتر سود میبرند؛ زیرا بزرگی و پیچیدگی و دسترسی به عملیاتهایی که کامپیوتر آنها را تسهیل میکند، به منابع
مالی بسیار بیشتري نیاز دارد. اگر کامپیوترها اختراع نشده بودند تجارتهاي کوچکتر بسیار موفقتر بودند، زیرا اساساً کامپیوترها
ابزاري هستند که تنها تجارتهاي بزرگ قادر به استفاده از آنها میباشند. نقش کامپیوترها در بانکهاي بینالمللی را در نظر
بگیرید؛ انتقال سریع پول از بازاري به بازار دیگر، ایجاد توسعه در اینجا و آنجا. مؤسسّات چند ملیّتی به سادگی نمیتوانستند آنچه
را که امروزه انجام میدهند، بدون کامپیوترها و استفاده از ارتباطات ماهوارهاي انجام دهند. کامپیوتر این مؤسسّات را قادر ساخته
که آنچنان گسترش یابند که قبلاً هرگز ممکن نبوده است. آن بانکها دیگر فراتر از چند ملیّتی هستند؛ بلکه به درستی جهانی
شدهاند. روند سرعت یافتهاي که در آن درختها در اندونزي و بروئنی قطع شدهاند، نشان دهندة توانایی افزایش یافتۀ شرکتها در
ادارة امور با یک مدیریت مرکزي است که فعالیتهاي روزانه را در سر تا سر جهان تحت تأثیر قرار میدهد.براي مردمی که تلاش
میکنند از نابودي سیاره زمین جلوگیري کنند، بسیار سادهلوحانه است که از کامپیوترها به عنوان ابزاري خنثی و سودمند براي
تمرکز زدایی یاد کنند، چرا که اساساً کامپیوتر ابزاري براي تمرکز بخشیدن به منافع توسعه است. مؤسسات بزرگ که به دنبال فایدة
دوم کامپیوتر یعنی سود بردن از آن هستند، بسیار بیشتر از اصلاحطلبان سادهلوحی که قصد دارند از کامپیوترها به عنوان یک مقابله
به مثل پیشرفته استفاده کنند، منفعت خواهند برد. این تنها بد فهمی کل ماجرا است و قطعاً غرور و خودبینی باعث شده اینگونه فکر
کنیم. طرفداران محیط زیست، محافظان زیست مناطق و دیگر عملگرایان متجدد، بسیار موفقتر خواهند بود اگر این نکته را مدّ نظر
قرار دهند که در ازاي همۀ آن منافع ناچیزي که کامپیوتر به آنها ارایه میکند، نهایتاً تمامی تلاشهاي آنها را بیاثر خواهند کرد. ما
باید کار را از خود کامپیوترها به عنوان معضلی زیست محیطی و سیاسی شروع کنیم. ماهنامه موعود شماره 82 پینوشت ?: منبع:
. به نقل از : سیاحت غرب، ش 12 .In the absence of the Sacred کتاب
درباره مرکز